امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

قربون اون پاهات برم مامانی

دیروزخیلی روز بدی بود آخه فسقلی ما به خاطر شیطنت هاش از روی مبل میپره و پاش ترک بر میداره  صبح ساعت 7 فسقلی جون ما با من و باباش بیدار شد و خلاصه وقت رفتن که شد دلم شور میزد همش میگفتی بغل عمه رو بیدار کردم که تورو نگه داره آخه زود بیدار شده بودی و منم که داشت دیرم می شد. رسیدم سرکار به خونه زنگ زدم و گفتم که نمیدونم چرا همش دلواپسم به امیرعلی صبحونه بدین بعد از یه ساعت دوباره زنگ زدم و گفتم امیرعلی در چه حاله. ساعت 10 بود که به مامانم زنگ زدم و دیدم مامانم انگار استرس داره ولی چیزی نگفت.ساعت 4بود که همسری زنگ زد و ماشینو می خواست منم که میخواستم برم دانشگاه گفتم پس منو برسون گفتش نمیشه و از رفتارش شک کردم و خلاصه فهمیدم که ...
27 آذر 1391

و اما این چند روزه

اول از اینجا شروع کنم که امیرعلی ماشالا خیلی کلماتو که ما به کار میبریم بعد از ما تکرار میکنه و یاد میگیره و اینکه اولین نی نی به دنیا اومد هانا خانم دختر دایی مامانی تعطیلات تاسوعا و عاشورا رفتیم ولایت بابایی خداییش این دفعه اصلا خوب نبود هم اینکه هوا بارونی بود و هم اینکه مریض شدیم و از دست بابایی ناراحت شدیم خلاصه بد بود دیگه امیرعلی در حال کوتاه کردن ناخن های پا مهندس کوچولوی ما پارسا جونی فعلا کوچکترین پسرعمه امیرعلیه خیلی ناز و بانمکه و همیشه خوش خنده طفلکی از امیرعلی میترسید از بس امیرعلی جیغ میکشید اینجا هم فسقلی دزدکی رفته بود اتاق امیرمهدی پسردایی مامانی و میخواست به کمدش دست بزنه که مچشو گ...
7 آذر 1391
1